محکوم به گناه
مطالب رمانتیک وعاشقانه
توسط تیلور
نظرات شما عزیزان:
دیشب با خدا دعوایم شد ......
با هم قهر کردیم .....فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد......
رفتم گوشه ای نشستم .... چند قطره اشک ریختم..... و خوابم برد
صبح که بیدار شدم .... مادرم گفت...
نمیدانی از دیشب تا صبح چه " بارونی " می آمد ....!
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |